دنیاى من



زندگی گاهی جالب میگذره ، تو چهارچوب افکارت و خط قرمز هات ، اما گاهی بی قانون میشه و کله خر

البته تو هم تو این کله خریتش نقش اساسی داری هعییی چه میشه گفت

ولی خب! گاهی سعی میکنم از جنبعه های خوب به اتفاقات و اطرافم نگاه کنم ولی گاهی واقها همه چیز کریه میشه برام

میگن بعضی چیزا اقتضای سنته (احساس ، تنش های روزانه ، حساس بودن تو یه برهه خاص و غیره) ولی خب هر چی هست گاهی خیلی آزار دهندست.

گاهی هم خودت کلا اسکل بازی در میاری و حتی دلیلشم نمیدونی! مثلا من با اینکه فردا کلاس دارم و کلا این هفته مثل تراکتور کلاس بودم و کلا شب 4 ساعت به زور خوابیدم الان ساعت 4:23 یهویی نوشتنم گرفت و این دقیقا بعد از حل کردن چند تا سوال و دیدن یکی از قسمت های هری پاتر به صورت رندوم برای نخوابیدن بود !

حتی الان که دارم جمله قبلو میخونم خودمم نفهمیدم چی نوشتم :|

خلاصه زندگی گاهی شخمی پیش میره و فراتر از حد انتظارت همینجوری شخم میزنه به اعصاب و روانت به صورتی که خودتم نمیفهمی این چرت و پرتا ساعت 4:24 صبح از کجات دارن میان بیرون :/

و تو هم فقط همینطوری دستت به تایپ میره بلکه باری که این مدت روت انباشته شده و نمیدونی چجوری و در چه قالبی از کلمات خالیش کنی رو با هر چیزی که همینطوری میاد به ذهنت سعی میکنی خالیش کنی

و این در حالیه که عذاب وجدان این موضوع رو هم داری که چرا نرفتی زود تر بخوابی که مثلا فردا زود تر پاشی بشینی درستو بخونی و یه گوهی خورده باشی بالاخره

جالب اینجاست که تا همین چند دقیقه قبل ، قبل اینکه بیای اینجا چرت پراکنی کنی تصمیم بستن وبلاگتو داشتی و کلا میخواستی محو شی و کلا یه جوری از جلو چشم بعضیا که گاهی میان جلون قر میدن و یا گاهی خودت اتفاقی میری جلوشون بری کنار

البته این بعضیا ادمای بدی نیستن و بعضا باهاشون دوستی یا دوست بودی ولی خب به هر دلیلی یه سری چیزا اتفاق افتاده یه سری تنش ها شایدم روزمرگی های شخصی جدات کرده خلاصه دیگه

تازه دوست هم داری که حتی تا شمارتو عوض کنتی که جز بابا ننه ت دیگه هیچ احد و ناسی دیگه نتونه بهت وصل شه

البته این مورد برای کسی به گشادیت من واقعا کار سخت و فراتر از میزان تنگولیت منه :/

حتی نمیدونی از کی اینقدر تو وبلاگت راحت حرف های بی تر ادبی میزنی :/

+ ولی واقعا حس بدیه که دیگه هیچ کدوم از آهنگات آرومت نکنه ! :)

+ خیلی حس خوبیه که یه آهنگ دیگه که بهش پناه ببری پیدا کنی

+ ولی خیلی حس بدیه که بعد 300 بار گوش دادن اونو هم عن میکنی :/

جالبه که با حل چار تا سوال و یاد گرفتن یه چیز جدید در حدی که دهن بقیه رو هم باهاش میسابی خوشحال میشی و این در حالیه که حتی نمیدونی چی میتونه خوشحالت کنه ! حتی جز این !

و کلا کرک و پرت فر میخوره وقتی اینقدر پارادوکس تو زندگی و خودت پیدا میکنی و نمیفهمی چرا این موقع دارن میان تو مغزت قر میدن :|

خیلی حس بدیه وقتی ندونی چجوری باید ارتباط برقرار کنی و هیچ موضوع صحبتی با کسی نداری جز ریاضیات و برنامه نویسی و اگوریتم و این جور چیزا که اینارو هم فقط با هم کلاسیای المپیادت میتونی بحث کنی و و درک کنن و در مقابل بقیه جواب گو نیست

البته حالا بحث المپیاد نیست قبل از ورود به المپیاد هم همینشکلی بودم تقریبا

و چقدر دلت موقع نوشتن چیزایی که حتی نمیدونی از کجا دارن تراوش میشن میگیره و چشمات فشار یهبغضو تحمل میکنه !

سخته به دوش کشدن فشاری که بهت وارد میکنن یا وارد کردن ، میدونی وقتی این جوری فکر میکنی شاید یکم یه طرفه بیاد ، که ای بابا کامان تو تنها آدم این کره خاکی نیستی که اینقدر چس ناله میزنی

خب میخوام بزنم تورو صننم اصن -_-لا دیگه نمیتونم خوب و بد و درست و غلط بعضی چیزارو از هم تفکیک کنم مثلا همین جاج کردنا ، البته میتونما ولی اینکه مدتی قبل نمیتونتسم تشخیص بدم و چقدر بهم از این طریق ضربه زدن و طول کشید تا شناختم وضعیت رو و حس میکنم تاثر تخمیه خودشو گذاشته

هعیی چی بگم دیگه ، نمیدونم چرا بی ادبی شد حالا ملت خودی ان نیستن ؟ ناراحت میشن نمیشن ؟ البته من کلا اینجا که همش مخاطب خودم بودم کی میخواد بیاد ناراحت شه :/

البته اینجا بی مخاطب تر از اونیه که بخواد آبروم در سطح گسترده ای بره D: ولی خب آقااا بذارین به حال خودم فوحش بدم خب :(

+ وقتی داری مینویسی و احساساتی میشی آهنگای در حال پلی چه زود تموم میشن !!

پ.ن: آهنگ اول پست لایت نیست فقط تقریبا یک دقیقه اولش رو نمیخونه

پ.ن2: اشتباه تایپی املایی چیزی هم دیدین واسه خودتون دیدین من خیلی هم تایپ و املام خوبه -___-

پ.ن3: عه چه جالب عمر وبم پالیندروم شده :)) 1331 پیر شدیم ننه :)


سلام سلام :))

آقا فقط اومدم بهتون بگم که برام دعا کنین که فردا بترم ! :))

سال آخره و مام داریم میریم که تمام زورمونو بزنینم

میدونم که میتونم ولی شمام دعا کنین :)

البته به احتمال قوی اینجا رو هم میبندم تا یه مدتی و اومدم بهتون بگم که دعا کنین خلاصه :)

پ.ن: خدایا این حداقل تلاشایی که کردم چه کم بوده چه زیاد رو بی جواب نذار لطفا 3>


خب در این که زندگی خیلی نامرد و به فاک دهندس شکی نیست

ولی اصولا نباید همیشه همینطوری باشه 

حس میکنم یه چیزی اشتباهه

نمیدونم چرا خیلیا (تقریبا همه :| ) دوست دارن منو اذیت کنن 

یعنی انگار یه جوریه که اذیت کردن من کار لذت بخشیه :|

حتی عین این جمله ی "اذیت کردنت حال میده" رو چند نفر از (الکی مثلا) دوستام بهم گفتن

خیلی ها به طور از قصد و محسوس و خیلی ها هم از غیر قصد و نا محسوس اذیتم کردن و حتی یک لحظه به کارشون فکر نکردن !

واقعا کسی که مدام یکیو اذیت میکنه ، احساس گناه بهش دست نمیده ؟

یکم فکر ؟

یعنی من حق ندارم آرامش داشته باشم ؟ من دل ندارم که بشکنه ؟ اینکه در برورد باهات متواضع رفتار میکنم یعنی ناراحت نشدم ؟

مگه من اینطوری با شماها رفتار میکنم ؟

واقعا کار این زندگی رو نمیفهمم :)


پ.ن: آیا شما هم وقتی زیر یکی از پستام آهنگ نیست حس میکنید یه چیزی کمه ؟ :|


بر تصوراتش قدم می نهاد.

بر چمنزاری که سبز نبود

باد بر صورت نحیفش دست میکشید.

بادی که نسیمی نبود

حتی در تصوراتش هم دنیایش از آن خودش نبود ، 

اگرم بود ، پس چرا چنین با دنیای واقعی تفاوتی نداشت؟ حس درد و ناراحتی حتی در دنیای تصوارتش هم حس میشد

دنیایش پر بود از خالی ها !

جای خالی یک هم دم

جای خالی دوستی که فقط او براش یک دوست نباشد

جای خالی افکارش

جای خالی حس های خوب و زندگی بخش

و جاهای خالی دیگر

طفلی حتی حسابشانهم دیگر دستش نبود 

با این حال گاه پر بود از حس زندگی ، نمیدانم این جون و قدرت برای ادامه دادن را از کجا می آورد.

ولی من میدانم .

میدانم که در ذهنش چه ها میگذرد

سختی تحمل این بار حتی قابل بیان نیست ، گویا کلمات هم به او پشت کرده اند

اما او همچنان زنده است

نمیدانم چطور

زندگیش اش عجیب ، عجیب است !

نمیدانم چرا

اما دوست دارم روزی او را ببینم ، که بر فراز قله های زندگی با اقدار ایستاده و جایگاهش از همیشه والا تر است ، روزی که به همه ی خالی های زندگی اش رو میکند و آن ها شرمنده در حضورش شاهد جایگاهی که با وجود عذاب های آن ها به دست آورده است

و چه شیرین است ، لحظه لحظه آن روز .


#تراوشات_ذهنی_یک_دیوانه .
پ.ن: واقعا چرا بیان باکس اینقدر گند میزنه به کیفیت آهنگام !؟
پ.ن2: این روزگار قلب منو چاک داد ، خوردم زمین و رو به روم واستاد ، گفت که دستمو بگیر و تا دستمو بردم سمتش خندید و فاک داد (قال یاس)
پ.ن3: لطفا اگر لال وارد میشوید لال خارج نشوید! نویسنده در این روز ها نیاز به صحبت دارد (:(

Say something, I'm giving up on you

I'll be the one if you want me to

Anywhere I would've followed you

Say something, I'm giving up on you

 

And I. am feeling so small

It was over my head

I know nothing at all

And I. will stumble and fall

I'm still learning to love

Just starting to crawl

 

Say something, I'm giving up on you

I'm sorry that I couldn't get to you

Anywhere I would've followed you

Say something, I'm giving up on you

 

And I. will swallow my pride

You're the one that I love

And I'm saying goodbye

 

Say something, I'm giving up on you

And I'm sorry that I couldn't get to you

And anywhere I would've followed you (Oh-Ooh)

Say something, I'm giving up on you

 

Say something, I'm giving up on you

Say something


امروز 1234 امین روز از عمر وبلاگمه و میخواستم یه چیزی بنویسم

حس و حال نوشتن از روزانه ها و اینکه چقدر حالم میتوه داغون و خراب و له باشه رو نداشتم

و چیز دیگه ای پیدا نکردم ک بنویسم ، بنابر این رو آوردم به ریاضیات و علم برنامه نویسی و اینا بله تخلیه ای شود بر اعصاب و روان اینجانب

خب !

اینقدر چیز هست که نمیدونم کدومو بگم

فک کنم گراف بد نباشه !


برای کسایی که نمیدونن گراف چیه خیلی ساده بخوام بگم گراف شامل مجموعه ای از راس ها و مجموعه ای از یالهاست ، به صورت یکی بخوام بگم همین نقطه خط های خودمون :دی البته اینجوری گفتن توهین به گرافه ولی خب :دی

به هر راس گراف میگیم vertex و به هر یالش هم میگیم edge مثل گراف شکل زیر که شامل 8 راس و 10 یال عه

متاسفانه راس های عکس پایین شماره گذاری نشدن ولی مثلا اگه شماره یکیشون u باشه و شماره یکی دیگشون v باشه و بینشون هم یال باشه میگیم راس u هم سایه راس v هست یا اصطلاحن میگی u و v مجاورن یا میگیم بینشون یه یال هست و به صورت u <-> v نشون میدیم (البته اگه یال جهت دار نباشه) به راسی هم که هیچ همسایه ای نداشته باشه میگیم ایزوله یا تنها

خب از آشنایی اولیه که بگذریم میشه چیز های خیلی جالب و حتی سخت و جذابی راجب گراف گفت
تاریخچه به وجود اومدن علم گراف جالبه و پیشنهاد میکنم برین بخونینش و در کل علم نوینیه و مثل چیزای دیگه ریاضیات قدمت چند هزار ساله نداره ، قدمتش از جنگ جهانی (یادم نیست اول یا دوم) به بعده

برای کسایی که احتمالا علاقه مند ان یا نیاز دارن بخونن هم کتاب introduction to Graph Theory , wrote by Douglas B West رو پیشنهاد میکنم ، ترجمه فارسیش هم افتضاحه خودتونو مثل من (و دگر المپیادی ها) سرش جر وا جر نکنین برین انگلیسیشو بخونین D:

کاربرد گراف توی کامپیوتر و برنامه نویسی (ووووو المپیاد کامپیوتر و کلا علوم کامپیوتر دیگه :/ ) تقریبا خیلی زیاده

حتی توی حل مسائل ریاضی هم کاربرد داره (مسائلی که صرفا خودشون گراف نیستن ولی میشه مدلشون کرد به گراف و دید بهتری نسبت بهشون پیدا کرد)

بخوام یه کاربرد ملموس بگم که صرفا المپیادی و دانشگاهی طور نباشه اینجوریه که شرکتایی که شبکه های اجتماعی و مسنجر دارن مثل فیسبوک و ایستا گرام و حتی تلگرام برای به دست آوردن لطلاعات اجماعی از کاربراشون یه سری حرکت های باحالی میزنن

مثلا فرض کنین شما با k نفر دوستین و باهشون چت میکنین و فالوشون میکنین خب اونا میان به صورت دید گراف شمارو به اون k تا وصل میکنن (یعنی بین راسی که شما و اون k نفر یه یال میذارن) و همین کارو برای اون k تا دوستتون هم میکنن و اینجوری یه شبکه از اطلاعات سامان دهی شده دارن ، حالا هر موقع خواستن یکیو پیدا کنن که فلان خصوصیت رو داشته باشه از طریق شما اقدام میکنن البته اینی گفتم یه دید ساده بود قطعا اونا یه سری اطلاعات دقیق تری رو نگه داری میکنن کنارش ، یا مثلا اگه خواستن اطلاعات رو به دولت ها بفروشن به صورتی که هویت هر فرد رو دقیقا افشا نکنن میان یه همچین گرافی رو بهشون میدن که دامنه و گستردگی ارتباط هر فرد رو نشون میده ، یا مثلا اگه یه مطلبی با موضوع x رو n نفر منتشر کردن (مثل هشتگ فلان بیسار) میان بین x و اون n نفری که این موضوع رو انتشار دادن یال میدن و هر موقع خواستن اطلاعاتی راجب مطلب x رو پیدا کنن از این طریق اقدام میکنن این اقدام میتونه فروختن این اطلاعات باشه تا استفاده برای ساختار داخلی شرکتشون

خلاصه که در این موارد کاربر های جالبی داره

گراف خودش انواع مختلفی داره که گفتن همشون تو این یه پست کار سختیه ! :)

از نمونه سوال هایی که با الگوریتم های مختلف در مورد گراف حل کردم میتونم به :

http://codeforces.com/problemset/problem/862/B

http://codeforces.com/problemset/problem/902/B

http://codeforces.com/problemset/problem/278/C

http://codeforces.com/problemset/problem/920/E

و. اشاره کنم

توی علوم کامپیوتر گراف ها الگوریتم های زیادی دارن مثلا dfs ، bfs ، dijkstra ، SCC و غیره.

خب برای اینکه پست خالی از لطف نباشه چند تا سوال هم میذارم برای علاقه مندان :))
البته قبلش یکم راجبش مطالعه کنین بد نیست (اگه راجب گراف هیچی نمیدونین و میخواین سوالارو حل کنین :دی)

سوالا رو از 1 لول بندی مکینم عدد پایینتر یعنی سوال اسون تره نسبت به بقیه :))

1 - ثابت کنید که یک گذر بسته ، شامل یک دور میباشد (1)

2 - ثابت کنید گرافی که درجه هر راسش بیشتر مساوی 2 باشه دور داره (1)

3 - گراف 101 راسی داریم ، راسی وجود دارد که تمام دور های فرد از آن میگذرند ، حداکثر یال های این گراف چقدر است ؟ (2)

4 - اگر گراف G مثلث آزاد و n تعداد راس ها و m تعداد یال ها باشد ثابت کنید: (3) $$m \le \frac{n^2}{4}$$

پ.ن: البته به دلیل دیر عمل کردن بنده ساعت از 12 گذشت و رفتیم تو فردا و الان شد 1235 روز عمر وبلاگ :)

پ.ن2: برای خوب شدن یه دوست تا دوباره سالم و سر پا ببینمش دعا کنید :)


این منم , منِ حسرت مانده / انگار که کسی وردی برایم خوانده

با نگاه پر غمم هم، دنیا غم نگرفت / از غم من هیچکس ماتم نگرفت

حس تنهایی و رنج و عذابِ دردم / گر که اینها تحمل کردی ، بگویی مَردم

هر بهارِ سبز آید و من زرد در این دنیا ام / گویا که در هر دو جهان هم، من تنها ام

آری این منم ، یک جوانِ پوسیده / که دلش از هر دو جهان رنجیده

عاقبت پرسه ن بر در و دیوار وجود / هیچ کسی واقفِ این دل، جز خود بنده نبود

بعد از این دغدغه ها خسته شوم / عاقب به تنها بودنم هم، وابسته شوم

روم در خطی صاف در این جاده غم / شاید که امیدی باشد، حتی که یکم

با نا امیدی به امید های جهان پای بندم / من که دیگر ز همه چیز جهان، دل کندم .


- نمیدونم چرا هر اتفاق حتی یه ذره خوب هم تو زندگیم میوفته که باعث میشه بابتش حتی یکم خوشحال باشم ، یهو پا میشه میره !
شاید به خاطر اینه که حتی دوستام هم باهام رو راست نیستن .

- به کسی که قدر زحمتی که واسش میکشید رو نمیدونه بها ندید ، هرگز

- هر موقع کسی اومد ازتون خواست تا یه چیزی رو یادش بدید و حداقل کمی پا فشاری کرد اون وقت دلتون یکم واسش بسوزه و یادش بدین ، وگر بهتون میگه "این چرت و پرتا چیه داری میگی وقت رو میگیری" !

- زندگی اینقدر تو سرم زد تا شاید بالاخره بهم یاد داد به هیچ کسی بیشتر از 50 درصد اعتماد نکن !

- چقدر تلخی های زندگی این روز ها به کامم میخورن و به رخ میکشن خودشونو ! :)

- زندگی برای کسایی که عوضی نیستن سخت تر میگذره :)

پ.ن: شعر به قلم خودمه دیشب نوشتمش :)

پ.ن2: راجب غلط املایی یا تایپی های پست تو کامنتا چیزی بشنوم بلاک میکنم چون خودم حداقل در این حد سواد دارم پس بفهمین که دستم خورده و هم این رو بهم القا میکنه که کلیت پست رو به لنگ کفشتون گرفتین و فرع رو چسبیدین -_-

پ.ن3: نصیحت کنین یا همچین چیزی هم بلاک میکنم -_-

پ.ن4: اگه خوشتون نیومد یا هرچی کسی شمارو مجبور به خوندن این پست نکرده و میتونین انفالو کنین ، قاعدتا وقتی از دلم میگم به اندازه کافی ناراحت هستم پس لطفا ناراحت ترم نکنین :)


نصف پست رو نوشته بودم که به لطف مرورگر ماکروسافت ادج و دستان من دستم خورد رو یه کلید و بدون اینکه ازم سوال بپرسه اصن میخوای یا نه صفحه رو ریفرش کرد و همه چی پرید -________-

پس از نوشتن مقدمات صرف نظر میکنم چون حالشو ندارم دوباره بنویسم -_-

فقط در همین حد میگم که پست علمیه و نمیدونم چرا یهو حس کرد بیام یه چیز علمی که بلدمو اینجا توضیح بدم خالی میشم! شاید چون درست بلد نیستم از احساسات خودم صحبت کنم این حس رو پیدا کردم

به هر حال D:


خیلی مطلب واسه توضیح داشتم ولی خب از بینشون ترکیب (انتخاب r از n) و محاسبش به روش های مختلف و یه قضیه از جناب آقای

فرما که در حیطه نظریه اعداد بیان کرده رو انتخاب کردم

قبل اینکه صفحه ریفرش بشه مبنی رو این گذاشته بودم که کسی که داره این پست رو میخونه ترکیب رو بلد نیست و از پای توضیحش داده بودم ولی خب الان که همش پرید مبنی رو این میذارم که خواننده ترکیب رو بلده ولی خب تر کل ترکیب r از n یا همون انتخاب r از n که با (C(n,r هم نشونش میدن فرمول کلیش به شکل زیره:

$$\binom{n}{r}=\frac{P_r^n}{r!}=\frac{n!}{r!\times{}(n-r)!}$$

خب برای محاسبه ترکیب r از n راه های مختلفی وجود داره ، یعکیش که استفاده از فرمول مستقیمه یعنی همینی که بالا نوشتم ولی خب مثلا ممکنه که n و r عدد های بزرگی باشن و حساب کردن فاکتوریلشون به این راحتی نباشه و خب ممکنه یه چیز دیگه داشته باشیم که بشه راحت تر حسابش کرد ، هر چند اینجا حهدف محاسبه ترکیب با استفاده از کامپیوتر و برنامه نویسی هست ولی خب دلیل نمیشه تو محاسبه دستی به کار نیاد! :)

یه راه دیگه برای محاسبه ترکیب استفاده از اتحاد پاسکال هست که به این صورت میشه :

$$\binom{n}{r}=\binom{n-1}{r-1}+\binom{n-1}{r}$$

اتحاد پاسکال دو نوع اثبات داره یکی اثبات ترکیبیاتیه که ریفرنس میدم به کتاب های ترکیبیات (آنالیز ترکیبی نشر الگو یا ترکیبیات زرد) و یه نوع اثبات دیگش هم جبریه یعنی به ازای هر کدوم همون فرمول کلی رو مینویسن بعد جمع میکنن و میشه اون یکی که این کارو هم میذارم به عهده خودتون D:

ولی خب یه راه دیگه که خودم خیلی دوسش دارم هم اینه که الان میگم :)

خب ما میدونیم که هر عدد رو میشه به صورت حاصل ضرب یه سری عدد اول نوشت (البته اگه اون عدد خودش اول نباشه) یعنی مثلا فرض کنین n یه عدد مرکب هست پس میشه n رو به این صورت نوشت:

$$n = p_1^a \times{} p_2^b \times{} p_3^c \times{} . \times{} p_k^h$$

مثلا عدد 1350 رو میشه به این شکل نوشت:

$$1350 = 2^1 \times{} 3^3 \times{} 5^2$$

خب پس به این صورت میشه !n فاکتوریل رو هم به صورت ضرب یه سری عامل اول با توان هاشون حساب کرد

پس یه همچین حالت کلی میشه برای ترکیب ارائه داد:

$$\binom{n}{r}=\frac{p_1^a \times{} p_2^b \times{} p_3^c \times{} . \times{} p_k^h}{p_1^d \times{} p_2^e \times{} p_3^f \times{} . \times{} p_k^g} = p_1^{a-d} \times{} p_2^{b-e} \times{} p_3^{c-f} \times{} . \times{} p_k^{h-g}$$

مثلا برای ترکیب 2 از 10 داریم:

$$\binom{10}{2}=\frac{10!}{2! \times 8!}=\frac{2^8 \times{} 3^4 \times{} 5^2 \times{} 7^1}{2^8 \times{} 3^2 \times{} 5^1 \times{} 7^1} = 3^2 \times{} 5^1 = 45$$

این راه یه چیزی تو همون مایه های ساده کردن خودمونه D:

از اونجایی که نویسنده خسته شده و فعلا حس نوشتنش ته کشیده ادامه داستان و توضیح در رابطه ا نظریه اعداد و قضیه کوچک فرما رو به پست یا پست های بعد موکول میکند D:


پ.ن: خب منطقیه که پست رو نخونین یا خوشتون نیاد چون یکمی تخصصیه و یه پست همه پسند نیست و صرفا واسه دل خودمه :)


امشب بیشتر از همیشه دلم هوای گریه داره دلی که پر شده و طاقتش طاق و ظرفش لب ریز

انگار که تو یه گمراهی خاصی گیر افتاده باشی ، نمیدونی چکار کنی ، فشار روحی روانی سنگینی روت باشه

از خودت بدت بیاد دیگه حتی نمیدونی با خودت هم صادق هستی یا نه ؟

یه ماسک رو صورتته و زندگی هم از بیرون و هم از داخل بهت فشار میاره و تو داری دست و پا میزنی که از این وضعیت بیرون بیای ولی هرچی بیشتر دست و پا میزنی بیشتر توش فرو میری مثل یه باتلاق.

گاهی یه سریا میان تو این مسیر هستن که حرفای شاعرانه و انگیزشی میزنن ولی نهایت تاثیر بازه ای داره و دوباره روز از نو روزی از نو

احساس میکنم که ویط یه پل ام ، به عقبم نگاه میکنم خراب شده و جلوم یه مسیری که خودمم نمیدونم به کجا قراره ختم شه.

و همچنان ، خفه کردن بغض درون

گاهی دوست دارم اینقدر گریه کنم ولی به جای گریه ، تو تنهایی خودم با بغض میپوسم .

این مدت که نبودم و خب روز هایی هم که پیش رومه روز های آسونی نبودن از لحاظ روحی خیلی تحت فشار بودم و هستم ، ولی نمیدونم چکار کنم نمیدونم این حسی که الان نسبت به این وضعیت هام دارم جایز هست یا نه نمیدونم کی میتونه کمک کنه نمیدونم اصن کمک میکنن ؟ نمیدونم که چرا ، چی شد یهو و کلی نمیدونم های دیگه


پ.ن: تو این مدت ها واثعا وقت نمیشد بیام بنویسم و وقت هم نبود ولی خب اگه حداقل دو خط از احساساتم رو یه جا نمیگفتم میترکیدم دیگه ! :)

پ.ن: ببخشید که نخوندم وباتونو فک کنم وضعیتم معلومه دیگه ! :))

پ.ن: کانا تلگرامم رو هم چند روز بعد انتشارش به دلیل اعصاب بسیار خوبی که دارم همه ممبر هارو ریمو کردم و توش رو پر شد از آتش احساسات مدفون شده ام که یهو شعله ور شد! و خب این بین حرفای رکیکی هم وجود داشت که دوست نداشتم شرمنده شم جلوتون :دی
به هر حال از تمام کسایی که عضو شده بودن عذر خواهی میکنم ، به نظرم بهتر بود یه کانال تک نفره برا بروز احساسات این شکلی میزدم و یه کانال دیگه واسه مطالبی که دوست دارم توشون انتشار بدم بزنم و ایدی اونو میدادم! ، شاید در آینده این حرکتو زدم ! :)

پ.ن: اون قالبی که مدت ها پیش میخواستم انتشار بدم و به دلیل نقص فنی خیلی جزئی که توش دیدم و انتشار ندادم همینه! ، البته هنوز هم وقت نشده نقص فنی رو برطرف کنم اینی که گذاشتم رو وبم یه نسخه قبل تر اون اوناییه که ریلیز شدن P:

پ.ن: عوض کردن قالب هم یهویی بود و الان که اومدم این طور شد ! خب به نظرم هم واسه یه تغییر دکراسیون خوبه هم اینکه اون یکی قابلیت جاوا اسکریپتش غیر فعال شده بود و فعلا به دلیل غیابم تمدیدش نکنم بهتره :)

پ.ن: اگه غلط تایپی یا املایی وجود داره به بزرگی خودتون ببخشید ، وضعم در همین حده الان :)


گاهی هم دلت میخواهد مثل عرفان ، محو شوی که محو شوی که محو شوی .




آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها